تنهایی های یک کنکوری
قراره این 12 ماه مونده به ارشد رو برای خودم و شما بنویسم ...همین
درباره وبلاگ


به این وبلاگ دور افتاده خوش امدید ... فعلا دارم سعی میکنم خاطرات روزانمو بنویسم که حوله کنکور ارشدم هست .. خیلی ساده مینویسم و دقتی رو جمله بندی و املا کلمات ندارم و اگه مشکلی دیدید به بزرگی خودتون ببخشید....
نويسندگان

سلام به تمام کسانی که نوشته های منو میخونن .... خیلی وقته که چیزی ننوشتم ، الان هم نمیدونم چی شد که یاد اینجا افتادم

این روزا با یکی از دوستام که قراره ارشد صنایع بده میریم کتابخونه درس میخونیم ... من روزی 6 ساعت مفید میخونم ، برای اوایل کا بد نیست ولی باید به 8 ساعت برسه ، تو خونه که اصلا منو قبول ندارن    یه جمله هست که مادرم بهم میگه و خیلی رو اعصابمه اینه که "درس خوندنتم دیدیم تو به جایی نمیرسی "

همه پدر مادرا امید میدن به بچشون ، اینا ناامید میکنن منو .... الان خیلی روحیه خوبی ندارم ولی نمیخام جا بزنم برای همین به حرکت ادامه میدم

همیشه برای ارزوهاتون و هدفهاتون ارزش قائل باشین و به حرف های بقیه توجه نکنید ، این زندگی شماست و شما باید براش تصمیم بگیرید                           فردا سه شنبست و قراره 8 صبح برم کتابخونه ، دوست داشتم یه نفر بود که همیشه نوشته هامو میخوند و برام نظر میداد -- اینجا هرکس نظری میذاره فقط برای تبلیغ وبلاگ خودشه ....

فعلا شب خوش :A:A

 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 75
بازدید کل : 1863
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

Alternative content