تنهایی های یک کنکوری
قراره این 12 ماه مونده به ارشد رو برای خودم و شما بنویسم ...همین
درباره وبلاگ


به این وبلاگ دور افتاده خوش امدید ... فعلا دارم سعی میکنم خاطرات روزانمو بنویسم که حوله کنکور ارشدم هست .. خیلی ساده مینویسم و دقتی رو جمله بندی و املا کلمات ندارم و اگه مشکلی دیدید به بزرگی خودتون ببخشید....
نويسندگان
چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:خاطره,داستان,ارشد,عمران,93, :: 12:27 :: نويسنده : پسری دانشجو نما

تعطیل شدن کلیه دانش گاه هارو به همه ی دانش گاه نرو ها تبریک عرض میکنم ....

امروز به خاطر کلاس ترافیک رفتم دانش گاه ، اونم چی 8 صبح !! همه جمع شدیم سر کلاس 15 نفری میشدیم         استاده احمق اومده میگه تعدادتون کمه پاشید برید ... اخه دانش گاه بی صاحاب که میگن همینه دیگه .... اونوقت میگن دانشجو ها نمیان سر کلاس .... پوله 24 جلسه کلاس رو میگیرن ، 6 جلسه کلا تو ترم میزارن .... اسممون هم مثلا مهندس هست .... کی میخاد این وضعیت درس شه !؟ الان هزینه هر ترمم حدود 1 تومن میشه

پوله این دانش گاه رفتن رو میدادم یه ماشین مسافرکشی میکردم ، هم 4 سال جلو افتاده بودم و هم ماشین داشتم و هم 4 سال یه پولی در اورده بود .... فکر نمیکنم اخرش بشه با این مدرک کاری پیدا کنم ....

حتی برا کاراموزی (کار مفتی)که برم یاد بگیرم از مهندسای پیشکسوت !! کسی قبول نمیکنه ....

برا همینه که میخام ارشد یه دانشگاه خوب قبول شم ... دلیل اولی که میخام برای ارشد تلاش کنم خوده دانشگاه و فضای درس هست ، یجورایی برام عقده شده (اطرافیام دانشگاه های خوب رفتند و چیزایی که اونا از دانشگاه هاشون میگن اصلا با چیزایی که من تجربه کردم تو این 3 سال شبیح نیست )...دلیل دوم اینده کاری هست که خیلی هم مهمه  ....الان این استخدامی های جدید رو که میبینم ، زده یا باید مدرکت دولتی باشه یا اینکه اگر ازاد هستی معدل بالای 16 !! .... شرایط کار وحشتناک خرابه ... همین فکر اینده ادم سالم رو از پا میندازه ... دلیل سوم اینه که اگه بخام اپلای بگیرم و از ایران برم با این مدرک نمیتونم ! باید یه دانشگاه اسم و رسم دار (جزء 10 تای اول ایران) قبول شم ..  دلیل بعدی که خیلی هم مهم نیست (برای من خیلی خیلی مهمه) اینه که از فامیل کم نیارم ، چون همه دارن جاهای تاپ درس میخونن و منه تنبل دارم ازاد میخونم ... از نظر دوست و اشنای ما دانش گاه ازاد اصلا دانشگاه نیست ....(بقول آن جمله معروف:دانشگاهی که دانشگاه نباشد که دانشگاه نیست ) ...

همین الان که دارم اینجا ک..شعر مینویسم ... همسایه اومد در زد (تازه از مکه اومده) اومده بود سوغاتیامون رو بده ... دمش گرم چیزای خوبی اورده ... ولی فکر کنم از همینجا خریده ...چون الان عربستان هر چیزی بخای بخری خدا تمنه 

امروز باید خونه تکونی هم بکنیم (مادرم خونه نیست و همچی گردن منه) باید فرش بشورم !!! و یکم سیمان کاری هم بکنم (یجاهای از حیاط خراب شده باید درستش کرد)

فعلا تا درودی دیگر گود بای ........

چهار شنبه 23 اسفند 1386برچسب:کنکور,عمران,93,خاطرات, :: 11:8 :: نويسنده : پسری دانشجو نما

سلام به شمایی که میخای این مطلبا رو بخونی .....

برای این اینجا میخام روزمزه گیایه ی خودم بنویسم چون الان زیادی تنهام ..

میخام بدون هیچ محدودیتی از خودم بگم .. یجور خاطره نویسی شاید باشه

کمی از خودم میگم ..شاید دوستای خوبی برای هم شدیم !!

دانشجوی ترم 6 عمران ازاد هستم .... از دانشگاهم متنفرم و همچنین از 96.4% از بچه ها ...

این سالی که پیشه روم هست رو میخام بزارم برای اینکه تو ارشد عمران قبول شم .... دروغ چرا ؟! ارزوم اینه که یکی از دانشگاهای دولتی تو تهران رو قبول شم ...درسم بد نیست .. این ترمی که گذشت معدلم 16.5 شد .

تمام تلاشم رو کردم ، چون تو کل ترم زیاد نخوندم خیلی موفق نشدم ..

در مورد کنکور با بچه های دانش گاه که صحبت میکنم همه میگن که ما نمی تونیم تو ارشد قبول شیم ، ولی من نمیتونم اینو قبول کنم ... حاضرم خودم رو تو خونه زندانی کنم ، سرم رو بتراشم ولی کنکور قبول شم ... لذت یه دانشگاه و استادا و دانشجوهای سطح بالا رو بچشم .....

بعضی از دوستام میگن تو چه فکرایی میکنی ، ولی من اومدن به ازاد رو یجور شکست بزرگ تو زندگیم میبینم

همون سال اول که کنکور دادم و جای خوبی قبول نشدم اومدم ازاد ، اگه یه سال صبر میکردم شاید میتونستم قبول شم دولتی و حیف .....

الان زندگیم خیلی جریان خوبی نداره (مشکل مالی ، مشکل ارتباط خانوادگی و ... ) در حاله حاضر دوستانی چندانی ندارم ....شاید کلا 10 نفر میشن ، که با هم میریم و میایم

حالا از این روزا دارم مقدمه و برنامه ریزی رو برای ارشد انجام میدم .... ببینید میتونم قبول شم یا نه :)

ولی میدونم کمترین جایی که بیارم بوعلی همدان هست .... با زبان شروع کردم (504) و میخام مشکلات ابتدایی که تو استاتیک و مقاومت داشتم رو اول از رو کتابای مرجع درست کنم ..

یه مشکل هم تو خونه هست که هیچکس منو قبول نداره و همه منو یه ادم تنبل میشناسن و فکر میکنن که هم بلف میزنم ...الان دارم البوم چاوشی .... من هما 13 ام ، یه همچین اسمی داره ..... حتما بگیریدش

این اولین پست بود .... اگه طولانی بود به خوشگلی خودتون بخشید ....

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 27
بازدید هفته : 38
بازدید ماه : 83
بازدید کل : 1871
تعداد مطالب : 12
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1

Alternative content